رمانهای کاتر عبارتند از پل الکساندر،اوه پیشگامان،آهنگ لارک،آنتونیای من،یکی از ما،بانوی گمشده،خانه استاد(منزل پروفسور)،دشمن فانی من،مرگ برای اسقف اعظم نیز هست،سافیرا و دختر برده
رمان یک از ما را می توان بهترین و مشهورترین رمان کاتر نام برد.نوشته های کاتر بسیار شبیه آثار رومن رولان،روژه مارتن دوگار و سامرست موام داستانهایی درباره رنج بشری و ناهماهنگی با جهان برای قهرمان هایشان است.کلود پسر حساس اما خیالپرداز در دنیای مادی گرا و حسابگر امروزی خود ناتوان و ناهماهنگ می بیند.
ویلا کاتر در این کتاب نخواسته قهرمانپروری می کند. کلود شریف و صادق و آرمانگراست، بیتوجه به مسائل مادی و دنیای سرمایهداری را به سخره بگیرد. از زندگی روزمرۀ عادی که تنها با حسابگریها و بدهبستانهای تجاری سروکار داشته باشد، بیزار است و در پی یافتن یک زندگی آرمانی و هدفی مقدس برای زندگی است. به دوستش ارنست میگوید: خب اگر قراره فقط یه بار به دنیا بیاییم، به نظرم باید یه چیزی یه چیز فوقالعادهای توی زندگی وجود داشته باشه. چند سطر پایینتر میگوید: شهدا قاعدتاً چیزی بیرون از خودشون پیدا کردن، وگرنه میتونستن با همین چیزهای کوچیک اسباب راحتیشون رو فراهم کنن. و به دوست دیگرش گرهارد میگوید: قبل از این دنیا به نظرم یه قرارداد تجاری بود.
بیگانه با پدر خشن و لوده و برادر کاسبمسلکش که تنها هدفش جمعکردن هر چه بیشتر پول است، با خود میاندیشد که اگر مردهایی مثل برادرش، بیلس، کلاً اختیار دنیا را در دست میگرفتند، دنیا از تمام میدانهای جنگ یا دهکدههای ویرانشدهای که تا به حال دیده بود، زشتتر میشد.
عشق به مادرش باعث می شود علارقم میلش در موضوعی تحصیل کند که نمی پسندد.روح پر کشمکشش او را نا آرام و غمگین می سازد.عاشق می شود اما حتی عشقش هم او درک نمی کند.همسرش هم در دنیای ذهنی خود اسیر است ولی برخلاف کلود سریع العمل و قاطع است و بیرحمانه همسرش را ترک می کند.کلود سرگشته و حیران خود برای دستیابی به چیزی ناملموس میان برهوت جنگ می اندازد.جنگ هم آرامش نمی کند بلکه بیشتر بهم می ریزد و سرانجام جان خود را از دست میدهد.رمان سراسر حسرت و ناکامی قهرمانیست که با جامعه و جهانش ناسازگار است و توان کسب جایگاهی برای خود ندارد و جامعه هم او را درک نمی کند و نمی بیند.
کاتر که سال 1948 مرد هرگز نسل مشهور دهه شصت و هفتاد را ندید.در جایی از رمان کلود با خانواده ای مواجه می شود که روشی بوهمی وار و غیر عادی برای زندگی دارند.نسل قهرمانان کاتر،موام،دوگار و رولان و البته فالکنر و اشتاین بک همانهایی بودند که در دهه طلایی شصت و هفتاد جنبشهای هیپی،تابستان عشق و نسل گل و جنبشهای اجتماعی و ی را ایجاد کردند.تلاشی ناکام برای ایجاد دنیایی بهتر که بعد از تلاشها و فداکاری های بسیار نتوانست تغییری ساختاری در جهان ایجاد کند.آنها هم مانند قهرمانان این رمانها در چرخ دنده های جهان ستمگر خورد شدند.یا به اعتیاد و خود ویرانگری و یا مرگ در جنگهای داخلی و خارجی و یا در راه آرمانهایی که هرگز تحقق نیافتند و یا در گمنامی یا همرنگ جماعت شدند و یا گم گشتند.
در روزگار قبلتر اما اینها جز در ادبیات نشانی از خود نداشتند و بیشترشان خود را در جنگهای بزرگ از دست رفتند.
سالها تلاش اما هنوز جهان جای وحشتناکی برای ما و آنهاست.
بزرگترین آهنگساز تاریخ سینما درگذشت
زندگی ,کاتر ,کند ,هم ,کلود ,رمان ,و یا ,خود را ,است و ,می شود ,ویلا کاتر
درباره این سایت